مقصد نهایی

خیلی وقته درگیر یه سری مسائل شدم ؛

جبر و اختیار ، عشق و نفرت ، جهل و علم  و...

کلاً پرم از مفاهیم متضاد و تطبیقی ؛ کاش همیشه یه مرجع یا فرهنگی بود تا بشه پاسخ همه ی سوالات رو ازش درآورد.

با دوستانم در کافه های شهر میشینیم و فارغ از هر چیزی فکر میکنیم به مفاهیم انتزاعی ، تاریخی ، فلسفی و تمدنی...

آخه واقعا تاثیر مدرنیسم روی ما میتونه چقدر باشه؟ چقدر سنت میتونه برامون واجب یا مضر باشه؟

حسین نصر درمورد سنت چی میگه و شایگان چرا نقدش میکنه؟

اروپای قرن 18 و19 چطور بود؟ آیا اون زمان هم مثل الان همه چی سطحی و ظاهری درک میشد ؟ گمان نمیکنم...

تاثیر جبر تاریخی و جغرافیایی بر روی ما چیه؟ چه میشد اگر به جای قرن 21 ، در قرن 19 به دنیا میومدیم ، همنشین تاثیرگذاران مدرنیسم بودیم و شاید هم لگدی به اون تفکر می زدیم.


از طرفی تشنه ی این سوالاتم و از طرفی هم خسته از پاسخ... مقصد نهایی کجاست ؟

۷ لایک
۲۶ اسفند ۱۸:۰۲ پیمان محسنی کیاسری
خیلی دوست داشتم دانش‌جوی فسلفه بودم و مثل شما ها در کافه‌های شهر فکر و گفتگو می‌کردم.
خیلی دوست داشتم که این دانش‌ رو داشتم.
اگر در تهران هستید و جایی هست که از این صحبت‌ها می‌شه خیلی دلم می‌خواد تا مستمع آزاد بشینم.

درود ؛

لذت بخشه پیمان جان ، ولی از دور ؛
سخته کشتی گرفتن با چیزهایی که در طول ازمنه ی مختلف هفتاد و دو ملت در رهش به افسانه زدند،
نه متاسفانه... ساکن شیرازم ولی در تهران هم به راحتی قابل دسترسه...

۲۶ اسفند ۱۸:۰۶ جناب دچار
نیچه: زندگی بی موسیقی اشتباه خواهد بود.


درود ؛

قطعاً هم همینطوره.:)

۲۶ اسفند ۱۹:۵۱ لیمو جیم
هرچی بیشتر میگذره بیشتر از فلسفه خوشم میاد

درود ؛

ایشالا وارد وادی فلسفه هم میشین :)

یه نتیجه زیبا از پستتون چه خوبه من تو قرن ۱۹ نیستم  و لگدی به  مدرنیسم نزدم (مثلا من میدونم فلسفه رو با کدوم ف مینویسن)^___^
حالا جدا از شوخی اگه وقت داشتید (و اگه لطف کنید)یه موقع هایی  یه پستایی بذارید و در مورد این مفاهیم توضیح بدین برامون بلکه از این تباهی خارج شیم.

درود ؛

ای کاش بودید و می زدید ...
چشم ؛ حتماً.:)

۲۷ اسفند ۰۰:۲۵ اسمان ***
چند وقتی که شروع کردم چندتا کتاب ساده فلسفی رو خوندم هرچی بیشتر میخونم وفکرمیکنم بیشتر همه چیز برام مبهم غیرقابل درکن، ولی فکرمیکنم خیلی دوست داشتنی هست داشتن همچین رفقایی که در کافه باهاشون بشینی ساعت ها درباره این موضوع ها بحث کنیم دوربرما که مطلقا موجود نیست😁

درود؛

شروع هر چیزی نیاز به مقدماتی داره، خوانش فلسفه هم از این نیاز مبرّا نیست.
همینطوره... داشتن همچین دوستانی از نعماته والاست!:)

وای وای وای، تازه پست رو درک می‌کنم :)
با هر یادگیری جدید در همین زمینه‌ها، یک زخم تازه‌ای انگار باز می‌شه! نمی‌دونم چرا فکر می‌کنم من هم حتی در میان‌سالی قراره هنوز تو این نقطه باشم، انگار مسیر بی‌انتهاست. (دقیقاً چون مرجعی نیست. یا من نیافتم)

زنهار از این بیایان، وین راه بی نهایت...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین مطالب
کتابفروشی
پولین
در مذمت یا ستایش تنهایی؟
شروعی دوباره
روانکاوی
مقصد نهایی
از "درد" سخن گفتن و از "درد" شنیدن
مهتری و کهتری
هیچ همچون پوچ
مست شوید!
محبوب ترین مطالب
از "درد" سخن گفتن و از "درد" شنیدن
هیچ همچون پوچ
مقصد نهایی
مهتری و کهتری
روانکاوی
مست شوید!
کتابفروشی
در مذمت یا ستایش تنهایی؟
آموزشگاه رانندگی
شروعی دوباره
آرشیو مطالب
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان