مهتری و کهتری

"مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
"
-حنظله بادغیسی
-



شاید یکی از مشهورترین ابیات شعر فارسی ، چهار مصراع فوق از جناب بادغیسی باشه ،
به جهت آنکه در چهارمقاله ی جناب نظامی ذکر شده و به گفته ی مورخان ادبیات یکی از نخستین اشعار در طول تاریخ ادبیات فارسی میتونه باشه؛
حال ماجرای این چهار مصراع چیه ؟
گفته میشه روزی از ملک سرزمین خراسان (احمد بن عبدالله خجستانی) پرسیدند که :جناب! شما که سابقا خربنده بودی و به قول امروزی ها خر اجاره میدادی چطور شد که امروز به امارت خراسان رسیدی؟
ایشون هم در جواب فرمودن:"روزی دو بیت مذکور رو در دیوان حنظله بادغیسی خواندم و داعیه ای در من پدید آمدکه به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم،راضی نتوانستم بود!

و در واقع این ابیات رو راز موفقیت خودشون میدونستن .

عجالتا نگاهی گذرا به ابیات فوق بیندازین دوستان ؛
این عقاید ، نتایج منتهای تلاش بشری برای ماندن در عرصه ی حیاته ،

همیشه این سنخ از سخنان من رو یاد "مالتوس" و عقاید رادیکالشون میندازه ، همانطوری که گفتن "انسانی که در دنیای از قبل تملک شده به دنیا می آید، اگر نتواند قدرتش را از والدینش دریافت کند و اگر جامعه خواهان کار او نباشد ، هیچگونه حقی برای دریافت کمترین مواد غذایی یا چون و چرا درمورد مقام و موقعیت خود ندارد. در سفره ی گسترده ی طبیعت جایی برای او وجود ندارد؛ طبیعت حکم به رفتن او می دهد و خود نیز این حکم را اجرا می کند"

به نقل از جناب نیچه ، هر انسانی دارای اراده ای است معطوف به قدرت ؛
مهم نیست در چه جایگاهی باشی ،
حتی یک نوزاد هم برای مکیدن شیر از پستان مادرش دارای عزمی است که به قدرت به خصوصی ختم می شود ؛
یاد دارم یکی از اساتید به نقل از جناب شیخ الرئیس نقل می کرد که فرمود بسیاری از انسان ها که دست به خودکشی می زنند ، در لحظه ی احتضار پشیمانی عمیقی به سراغشان می آید و با ندامت هرچه بیشتری خواستار بازگشت دوباره به حیاتند؛
یعنی انسان در لحظات دشوار و هنگامی که هنگامه ی مرگ بر او چیره شود به وجود سابق خویش بهتر آگاه شده و خواستار بازگشت وجودش به همان ماهیت مادی است.
خلاصه ی مطلب آن که مهتری را بجویید ، حتی اگر در دهان شیر باشد!
چرا که زندگی دو رویه بیش ندارد ،" زندگی یا مرگ" یا شود بهتر بشود گفت " بودن یا نبودن."


پ.ن: منظور از مهتری و کهتری در متن فوق ،صرفاً جنبه ی مادی ماجراست ، و الّا عالم لاهوت را چه قیاس با ناسوت...

پ.ن: مجال تایپ کردنی مضاف بر این نبود ، پوزش اگر زیاد بر جاده ی خاکی زدیم ...

۶ لایک
۱۵ شهریور ۰۱:۴۶ لیمو جیم
در رابطه با اون حس هنگام خودکشی به نظر من یکی از رموز موفقیت به یاد مرگ بودن هست! فوق العاده موثره! 
اتفاقا متن عالی بود.مرسی:)

به قول هاروکی موراکامی : "مرگ ضد زندگی نیست، بلکه بخشی از آن است"

عموماً این حس در لحظات دشوار وسختی ها به سراغ انسان میاد که عموماً با واکنش دلهره و ترس ناشی از انتقال یا لبخندی تصنعی منتهی به جمله ی: "تهش میمیریم دیگه" به پایان می رسد.
ممنون از حضورتون ، سپاس:)

پست تون کامل بود و هیچ کم و کاستی نداشت :)
خیلی هم عالی بود و جذاب :)

من همیشه به این فکر می‌کنم که ممکنه فردا به هر دلیلی بمیرم! واسه همین در لحظه کاری که باید رو انجام میدم. کلاً به مرگ فکر کردن میتونه آدم رو جلو بندازه. 

ممنونم ، امیدوارم اینطور بوده باشه :)

شاید به خلاصه بشود گفت در حال زیستن ؛
مرگ رو باید در نظر داشت، نه در حال .:)

۱۵ شهریور ۰۹:۲۶ بهــ ــار..
در رابطه با شعر باید خدمتتون عوض کنم که شاعر میگه :
یا چو مردانْتْ مرگ رویاروی. یه ت صامت هم داره فراموشتون شده گویا :-"
بعد دیگه باید بگم که واقعاً همین‌طوره. واسه هر کسی این قضیه‌ی پنجه‌ی کوشش کلید رزق را دندانه بودن صدق میکنه..
حیف آدم اینارو دیر می‌فهمه. من خودم دو سال پیاپی اشتباه کردم تا فهمیدم کجا چه خبره. قبلا می‌دونستم، ولی تازه فهمیدم :|

درود ،

ممنون از تذکرتون ،
و چه فاصله ی عمیقیست بین دانستن و فهمیدن ؛اگر حمل بر لفّاظی نشود:)

و ممنون از شما و جناب صائب که فرمود :

"این که روزی بی تردد می رسد افسانه است
پنجه ی کوشش کلید رزق را دندانه است"


۱۵ شهریور ۱۰:۲۳ سوشیانت زرتشتی
از سبک نوشتن خوشم میاد کوتاه و مفید، نه چشم آدمی درد میگیره از خوندنش نه حوصله اش سر میره
موفق باشی

درود جناب سوشیانت ،

و سپاسگزار از لطفتون :)
شما هم همینطور :)

هرانسانی دارای اراده هست معطوف به قدرت....
این جمله خیلی به دلم نشست...
+یکی از دوستام که خودکشی کردن وجان سالم به در بردن گفتن تازه وقتی پریدم از ارتفاع یه پشیمونی اومد سراغم که  باهر حس بدی که به خاطرش خودکشی کردم اصلا قابل مقایسه نبود...
همیشه برام سوال بود چرا خودکشی گناه کبیره ست؟:)

خیلی زیبا نوشتید ...ممنون

اتفاقاً کتابی هم موجود هست از نیچه به همین اسم: "اراده ی معطوف به قدرت" که پیشنهاد مطالعش رو بهتون می کنم ؛

قتلِ نفس فی الواقع عملی است که شاید از دور جلوه ی جالب  و تا حدودی غریب دارد ولی هنگامی که اجل با دستان خود فرد به سراغش آید و ببیند که در این نبرد فقط خودش است و خودش، آن زمانی است که تمام سیئات حیات در مقابل زشتی این عمل ناچیز جلوه می کند...
ممنون از حضورتون :)

۱۶ شهریور ۰۰:۳۹ Shahtot 🍇🍇🍇
سلام :)
من این شعر رو خیلی دوست داشتم ... یک جای دیگه هم شنیده بودم
در واقع اگر انسان از ته قلبش و باتمام وجودش چیزی رو بخواد و اون هدف براش ارزش 
پیدا کنه میره دنبالش حتی اگر در دهان شیر باشه ...از اون پس یا بدستش میاره یا
میمیره اما اون مرگ با مرگای دیگه تفاوت بزرگ داره و اون اینه که مرگ شرافت مندانه 
خواهد بود ...‌خیلی حرفه که انسان هم ازاد منش و شرافت مندانه زندگی کنه و هم شرافت
مندانه بمیره...‌که این دیگه بستگی داره به همت و اراده انسان که باعث میشه انسان به کدام راه کشیده بشه و اونو ادامه بده
+ مثل امام حسین که فرمودن من مرگ با عزت رو به زندگی با ذلت ترجیح میدم :)

متن فوق العاده ای بود سپاسگزارم :)

درود ؛

به قول حلاج که : " نمار عشق دو رکعت است که وضوی آن جز به خون ، درست نیاید".
چقدر خوبه ... حتی واژه ی "شرافت" ؛
سپاسگزار از حضورتون :)

مرسی از معرفی کتاب ...
حتما میخونمش..

خواهش می کنم ،

ولی قبلش یه شناخت جزئی با نیچه وافکارش پیدا کنید و سپس به سراغ کتاب هاش برید ؛
ممنونم :)

۱۹ شهریور ۰۲:۵۳ حضرت کازیمو
بوسه بر پستت حضرتا

درود ؛

سپاس کازیمو :)

۲۲ شهریور ۲۰:۰۹ פـریـر بانو
این پست از دسته پست هاییه که میشه دوبار پشت سرهم خوندش...

پ ن: میگم دوبار چون من خیلی کم پیش میاد پستی رو دوبار بخونم. همش یه بار میخونم همه رو :))

دست شما درد نکنه بابت این پست :)

سپاس گزار حریر بانو :)

شما لطف دارین:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین مطالب
کتابفروشی
پولین
در مذمت یا ستایش تنهایی؟
شروعی دوباره
روانکاوی
مقصد نهایی
از "درد" سخن گفتن و از "درد" شنیدن
مهتری و کهتری
هیچ همچون پوچ
مست شوید!
محبوب ترین مطالب
از "درد" سخن گفتن و از "درد" شنیدن
هیچ همچون پوچ
مقصد نهایی
مهتری و کهتری
روانکاوی
مست شوید!
کتابفروشی
در مذمت یا ستایش تنهایی؟
آموزشگاه رانندگی
شروعی دوباره
آرشیو مطالب
پیوند ها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان